دست تو به دست دگری دیدم و رفتم
عشق تو به دلدار تو بخشیدم و رفتم
آشفته و لرزان و سر افکنده و مجنون
چون بید ز بیداد تو لرزیدم و رفتم
چون رعد سر راه تو بس نعره کشیدم
چون برق یک لحظه درخشیدم و رفتم
چون اشک که از دیده فرو آید و ریزد
در خاک سر کوی تو غلطیدم و رفتم
از ناله سوزنده دل سوخت وجودم
همراه دل از دست تو نالیدم و رفتم
دیدم که هلاک دل من بود پسندت
من نیز پسند تو پسندیدم و رفتم
لبخند تو را دیدم و با دیده پر اشک
بر عهد تو عشق تو خندیدم و رفتم